۱۳۸۹ خرداد ۵, چهارشنبه

صدای معصوم در

صدای در آمد.
مرد بود... کلید داشت، اما در که می زد، یعنی دستش پر بود.
زن لبخند شد. در را باز کرد:
- سلام بانو!
- سلام آقا... قربان دست های پر ات بروم!
- سفره را بیانداز... « دشتی» آورده ام امروز.
- دشتی... غم دارید آقا؟
- ...
- ...
- ...
- ببینید چیزی کم نیست؟ ... شمع ها را آوردم... نوشیدنی هم... قوطی سیگارتان این جاست... بله خب، من هم می کشم.
.
.
.
- دستمال...؟
- آقا... بگذارید اشک هایتان سهم لب های من باشد امشب.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

موم خیالت را به امید یافتن کمی شهد دیگر، همچنان میجوم

آی ،این ترس مراجعت به خانه!
آی، این ترس مواجهه با شاخ و شانه کشیدن های فایتر تنهائی!
بال در بال حضور محترم رایحه عزیز ات
و اکنون دریافتم که خدای را به چه بهانه سپاس گویم
این استعداد شگرف!
این محرک شه بال خیال!
و این پرده سحر انگیز حافظه تصویری من!
تخمه، آجیل بستنی سیگار...
چراغ ها خاموش، حتا شمع ها، مینشینم
آرام
با پلک ، پرده ای بر حضور منزل می کشم
سسسسسسسسسسسسسسسسس
سکوت
آی فایتر! تو نیز هم
و سپاه غالب سیاهی
بی اراده و بی اجازه شروع می شود
صحنه ها پیوسته اند، همانهائی هستند که تا پیش از رسیدن به منزل، با هر پلک زدن به سراغم می آمده
کنار ات مینشینم و به کنار ات می کشم
ناز ات می کشم و نوازش ات هم
از خود بی خودم، آرامم، آرام در دل می گویم سپاسگزارت هستم نازنینم
رخ به رخ ات میچسبانم و بارخ می نوازم ات
و سر ات را که بالا میگیری ، لبانم حیران، همچون حلزون مست روی گردن ات پرسه می زند
محترم داشتن و نوازش پرندگان،کوچک بودن دستان -به قول تو مهربان- ام را به رخ میکشد
ممنون ات هستم دل آرامم
و ناقوس مهیج نفس هایت طاقتم را خاتمه می بخشد
مغناطیس لبانت هدایت ام می کند
و می بوسم ات
یعنی لب پائین ات را بین دو لب می گیرم و می لغزانم
دست راست نیلوفر گون ام، خرامان به دور کمر ات حلقه می شود
و دست چپ اما چون بچه کلاغی بازیگوش و کنجکاو ، از زیر بازوی راستت راهی می کاود تا با قلف بازی کند
نیلوفر به سوی خودم میکشاندات و بچه کلاغ قلف میگشاید
سر هامان با افق زاویه دارند و و پره های بینی مان کنار به کنار اند
زبانم کمی شیطنت می کند حلزون اما موقر
نیلوفر به پشت زانوان ات می خزد وبچه کلاغ همانجاست و حلزون نیز روی لبان عزیز ات
کاملن هماهنگ عروج ات می دهند و به رویاها می برندت
آن محراب محترم را با قدوم ات آذین می بندم