۱۳۸۹ بهمن ۱۷, یکشنبه

سقراط کاربردی!

الگو:
منون اشراف زاده ای مغرور است که از سرزمین خود ، تسالی ، برای دیدن آتیکا به آتن آمده و در باره سیم و زر و فضیلت عقیده ای دارد. او به سقراط می گوید که برای با فضیلت بودن ، باید بسیار ثروتمند بود و فقر بدون استثنا برخاسته از ضعف شخصی است نه حاصل تصادف و پیشامد.
منون با اطمینان به سقراط می گفت مرد با فضیلت کسی است که ثروت زیادی داشته باشد و بتواند چیز های نیک بدست آورد. سقراط چند سوال دیگر از او می پرسد:

سقراط : و مقصودت از نیک، چیزهایی مثل تندرستی و توانگری است؟ یا سیم و زر و مناصب دولتی نیز از آن قبیلند؟
منون :آری ، سیم و زر و جاه نیز از آن قبیلند.
سقراط : نمی خواهی دست کم به آن تعریف بیفزایی – مثلا سیم و زری که به عدالت و درستی به دست آید؟ - یا معتقدی که آن چیزها را از هر راه به دست آوریم ، دارای فضیلت می گردیم؟
منون :البته زر و سیم باید به درستی فراهم آید.
سقراط : پس می گویی تحصیل زر و سیم باید با عدالت و خویشتنداری و بزرگ منشی یا دیگر اجزای فضیلت همراه باشد وگرنه تحصیل سیم و زر به تنهایی ، با این که خوب است ، فضیلت نیست؟
منون :آری چنین می گویم.
سقراط : اگر کسی از به دست آوردن سیم و زر ، آن جا که تحصیل آن ها با ظلم و عنان گسیختگی همراه است ، خودداری ورزد، این به دست نیاوردن نیز فضیلت است؟
منون :چنین می نماید.
سقراط : پس معلوم می شود به دست آوردن یا به دست نیاوردن چیزهایی که نیک میشماری ، نه از فضیلت آدمی می کاهد و نه بر آن می افزاید و فقط هر چه با عدالت همراه است موافق فضیلت است و آنچه با ظلم همراه است ، بدی و رذیلت.
منون :گمان می کنم به راستی همین است.
( Lucretius, De Rerum Natura, III. 1070)

*
من: اگر یک SUV (ترجيحا x6) داشته باشم ، وقتی از خیابانی عبور میکنم ، توجه خیلی ها به من جلب می شود.
اما، در حال حاضر دوستانی دارم که بدون داشتن آن نیز ، با نگاهی تحسین گر مرا نوازش می کنند . طی یک حرکت خاص ، در پی به دست آوردن استقلال بیش تر ، ترجیح دادم زندگی ساده تری پیشه کنم تا گوش به فرمان اربابی نفرت انگیز باشم.
من: یکی از سمبل های خوشبخت زیستن ام ، گذراندن روز های تعطیل در ویلائی زیبا و منطقه ای کوهستانی است. و در آن هنگام یک نوشیدنی گران قیمت هیجان انگیز را آرام آرام مزمزه کنم...
می خواهم دست کم تعریفی بر آن بیفزایم – اگر یک چهارشنبه بعد از ظهر با SUV ام به ویلا بروم ، آیا ممکن است باز هم احساس خوشبختی نکنم؟
آیا ممکن است روز های تعطیل به اندازه اتومبیل و ویلا پول خرج نکنم و در کنار دوستانم ، آزادی که دارم و آرامشی که نصیبم شده ، احساس خوشبختی کنم؟
من : تصور می کنم همین گونه باشد!
بگذارید طور دیگر بپرسم:
آیا ممکن است در ویلای خود تیره بخت باشم ، اگر از انکه ستایشش می کنم و ستایشم می کند جدا باشم؟ و یا با سلب آرامش، لحظات پرتنشی را سپری کنم؟
از طرفی، آیا ممکن است در یک متل باشم و خوشبخت ، در حالی که در کنار کسی باشم که وجودش به اندازه تمامی دنیا ، برایم ارزش دارد؟
من :گمان می کنم به راستی همین است.
شاید با خریدن SUV به دنبال آزادی بوده ام.
شاید با خریدن ویلا به دنبال آرامش بوده ام .
و شاید با خریدن نوشیدنی هیجان انگیز ، دنبال دوستی!